می دانی مرا و آزموده ایم که چگونه بارها جهان را چنان به ستایش از تو لرزانده که پاییز را احضار و پهن نموده ام وسط ایام بهاری زمین ، زرد و سبز ، باهم گلاویز ، الفبای عشق، علنی و هر آدم بی شب و بی مرزی را از سرایش عشق ، بی چکامه کرده ام. باز می دانی مرا و آزموده آیم که اگر روزی روزگاری ماه ، لکه ای بی جا بر پنجره ی خانه تو بتاباند و یا از تمام باران های جهان قطره ای بی جا بر گونه ی مبارک تو بلغزد جهان را چنان اماج خط خطی واژه های صیانت کنم که از هزاران الواح از مقام ابراهیم تا معراج
حرامی از جنس حرمت
میراث فرهنگی و فرهنگ میراثی نوشته ابوالقاسم غلامحیدر
، ,بی ,جهان ,تو ,ی ,های ,جهان را ,را چنان ,بی جا ,جا بر ,می دانی
درباره این سایت