آه با اینکه می دانستم از هر کجای زندگی بنویسم سرِقصه برمی گردد به یک شب هول ، به راه های رفته و نرفته ، به خیالات تودرتوی پوچ ، به ترس و لرزه ی مشغول شدن به روزمره گی و عقب نشستن از آرزوها . بخدا صاف و دقیق چون برهانی جامع و مانع می دانستم از هر کجا شروع کنم آخرش، می شود اندیشیدن به سوال چه باید کرد؟ و چه خواهد شد؟ و برای همین من سرانجام از جایی که نبود و کسی نمی دانست کجاست و به کجا می رود آغاز کردم. از مقام ابراهیم تا معراج
حرامی از جنس حرمت
میراث فرهنگی و فرهنگ میراثی نوشته ابوالقاسم غلامحیدر
، ,دانستم ,همین ,شد؟ ,جایی ,نبود ,، به ,از هر ,می دانستم ,دانستم از ,و برای
درباره این سایت