محل تبلیغات شما
این نوشته ی بنده ای از بندگان خداست که لیاقتش تا درجه ی عاشقی در محضر  و  لطف خدا مثل لطف و  خشم هنگامی که زندگی را به جان درک می کند عینی است، مثل شادی از سویدای جان که برای باورش ،دستهایش را بهم می فشارد حقیقی است، مثل بی سروسامانی ها، هنگامی که در تنهایی مطلق اش ، بیرون زمان مامن می گیرد یقینی است چرا که عاشقی در وی توحید و خود چنان موحدی با ایمان در مهرتوست که اگر اتش درون خاکستر ش کند از ایمان به تو کافر نمی شود.

پس در گذر از هر حادثه نه بهانه که  ایمان به مهرورزی تو ، احیا گر جان او و تا همیشه سفینه ی نجات او و مجموع کننده ی اندام و روح اوست
نیستی ریز ریز اشک وقتی های های خنده ات غروب جمعه در یادش نقش می بندد را ببینی. نیستی بندر بندر تلاطم بیقراری هایش را با لبخندی لطف امیز کرانه ی ارامش باشی  اما بگذار خیال محترمت را اسوده کند که همچنان هزار مثنوی عاشقانه برای عاشقی با تو در جان  کلامش جاریست که مهر تو در او  از ازل ، شعر سرشته شده تا خیالی که از تو تصویر می کند به  شرافت غزل باشد و بتواند از تو تا ابد عظمتی معصوم بسراید. چرا که در نگارش واژه های ایه واری که در وصف جناب ات می نویسد جانی بی سرحد و بی مرز از خواستن دارد و وصیت او به تو چنین است : 

معشوقا. دلدارااین کلمات مهرایین که از نخست ، مهریه عشق تو بوده اند اکنون .

از مقام ابراهیم تا معراج

حرامی از جنس حرمت

میراث فرهنگی و فرهنگ میراثی نوشته ابوالقاسم غلامحیدر

تو ,ی ,جان ,کند ,، ,مثل ,که در ,می کند ,هنگامی که ,او و ,تو در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

afsaneye1900